دیگه داره ترم تموم میشه. امروز آخرین جلسه ی Electrical Engineering بود. درسا تموم شده بود و این جلسه ، جلسه ی حل تمرین های اضافه بود. جالبه همیشه وقتی ترم تموم میشه ، این جلسه های آخر احساس های خاصی بهم دست میده. مثلا پیش خودم میگم چقدر این درسا آسون و کم بود و من چرا وقت نمیذاشتم اینها رو کامل بخونم و مسأله هاشو کامل حل کنم؟ تازه به این نتیجه میرسم که چقدر کلاس های درس شیرین بودنو من چرا همش میخواستم کلاس تموم شه تا برم خونه خودم بشینم درس بخونم.متوجه میشم که استاد فقط صلاحم رو میخواست و من به اشتباه فکر میکردم که اگه پای تخته نرم بچه ها میگن : بابا اجب گردن کلفتیه!!... درونم داد میزنه و میگه: تو با نفس به جایی نمیرسین و این قضیه یک طرفس. ولی من هی به درونم میگم اشتباه میکنی ،بالاخره درست میشه.... همیشه اینجور موقع ها برای ترم بعد یه برنامه حسابی میریزم و کلی عهد با خودم میبندم ولی تا ترم شروع میشه روز از نو و روزی از نو . ولی این دفعه دیگه فرق میکنه.... به قول محمد کلی:...impossible is nothing
فرامرز
سلام فرامرز جون
خیلی دلم برات تنگ شده...
منم آخر ترم کاملاْ احساس تو رو دارم.
راستی از بلاگهای دیگه دوست عزیزی گوشزد کرده بود که چون تو صفحه میزان مطالب زیاده دیر بلاگمون بالا میاد.
به صلاحدید خودت فکری واسه این موضوع بکن.
اگه کمک خواستی در خدمتم.
خیلی باحالی ...
ببخشید یادم رفت بگم میشه تو وبلاگ عکس بذاریم. اگه میشه طرز کارشو بنویس.
ممنون.