غروب خورشید رفت
… گلی به دنبال خورشید میگشت که ستاره ای چشمک زد …گل سرش را پایین انداخت … آری … گل ها هیچگاه خیانت نمی کنند
از من پرسید زندگی رو بیشتر دوست داری یا منو ؟؟؟ گفتم زندگیو .
قهر کردو رفت … در حالی که نمی دانست که او خود تمام زندگی من بود …
رضا
خوب معلومه همیشه باید یه چیزی واسه قهر کردن و رفتن وجود داشته باشه
وقتی نمی خواد به حرفت گوش بده حتی اگه بهش بگی که دوسش داری باز هم یه بهونه پیدا میکنه و میذاره میره!