نفس نامه (۲)

یادمه یه آرزو بود

همیشه موندن با تو

واسه زخم دل تنهام

یادمه تو بودی مرهم

ولی اون روزا گذشته

دیگه نیستی که بدونی

کاش میشد بهت میگفتم

من میخوام پیشم بمونی

 

با یه دنیا اشک و غصه

نمیخوام بی تو بمونم

توی این غروب دلگیر

شعر رفتن و بخونم

ولی اون روزا گذشته

شاید از یاد تو رفتن

کاشکی بودی و میدیدی

من هنوز چشم به راهم

 

تو صدامو نشنیدی

نه،تو اشکامو ندیدی

ولی امروز یاد تو

منو تنها نمیذاره

لحظه های بی تو بودن

تو رو یاد من میاره

 

تو همونی که چشمامو

پر اشک و گریه کردی

حالا راه شهر عشقو

من نرفته برمیگردم

برمیگردم تا همیشه

قدر احساسوم بدونم

 

شاید همیشه باید

بی تو من تنها بمونم...

 

فرامرز

 

نظرات 2 + ارسال نظر
شیما دوشنبه 2 مرداد 1385 ساعت 02:17 ب.ظ http://mohandesshsh.blogsky.com

سلام...جالب بود...ولی چرا فقط شما مینویسی....تبادل لینک؟

سلام
مرسی... چون من مثل یه سرباز صفرم و بقیه سپهبد. من باید همیشه به پادگان برسم، تمیز نگهش دارم، آب و جاروش کنم که یه وقتی اگه سپهبد اومد از کارم رازی باشه. بعدش وقتی این اتفاق بیفته ، انگار دنیا رو بهم دادن. بچه ها سالی یه پست هم بدن ، اینقدر پستشون قوی و عمیق هست که تا سال دیگش باید نقدش کرد و ازش لذت برد. اینه...

در مورد تبادل لینک هم باید بهت بگم فعلا تو ترکم...

بابی جون دوشنبه 2 مرداد 1385 ساعت 03:53 ب.ظ

سلام جیگر
دلم برات یه ذره شده...
اول اینکه امیدوارم هرچه زودتر به مرادت برسی.
دوم اینکه شعر از کی بود ؟
خوش باشی.

سلام.
ترانه رو کسی به اسم سیروان خونده بود که من به مقتضای حس خودم یه ذرشو عوض کردم. اگه جاییش مشکل وزن داره تقصیره منه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد