لطیفه ها:(جون مادرت بخند.)
-به یه کم عقلی میگن:اگه یه کامیون پول بهت بدن چی کار میکنی؟میگه:۲۵۰۰تومان میگیرم خالیش میکنم.
-مشنگی میره تو یخچال درو رو خودش میبنده!.بهش میگن چیکار میکنی؟میگه:میخوام ببینم چراغش خاموش میشه یا نه؟!!
-از نادونی می پرسن: می ذاری پسرت بره دانشگاه؟ میگه: اگه به درسش لطمه نزنه ، بله.
.بابی جون.
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری رد میشی ، برمی گرده و نگاهت می کنه ، بدون براش مهمی .
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری میُفتی ، برمی گرده و با عجله به سمتت میاد ، بدون که براش خیلی عزیزی.
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می خندی ، برمی گرده و نگاهت می کنه ، بدون که واصش قشنگی .
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری گریه می کنی ، میاد باهات اشک می ریزه ، بدون که دوستت داره .
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری با یکی دیگه حرف می زنی ، ترکت می کنه ، بدون که عاشقته.
هادی
ای شما ! ای تمام عاشقان هر کجا !
از شما سوال میکنم
نام یک غریبه را ؛ در شمار نامهایتان اضافه میکنید؟
زیر سایبان دستهای خویش
جای کوچکی به این غریب بی پناه میدهید؟
این دل نجیب را
این لجوج دیر باور عجیب را
در میان خویش راه میدهید؟
زینب(فانوس )
سومی
هر سه مقابل پنجره نشستند خیره به دریا
یکی از دریا گفت
دیگری گوش کرد
سومی نه گفت
و نه گوش کرد
او در میانه ی دریا بود غوطه ور در آب
از پشت پنجره حرکات او آرام و واضح
در آبی ِ پریده رنگ آب
درون کشتی غرق شده ای چرخید
زنگ نجات غریق را به صدا درآورد
حباب های ریزی با صدایی نرم بر روی دریا شکستند
ناگهان یکی پرسید:
«غرق شد؟»
دیگری گفت:
«غرق شد.»
سومی از عمق دریا نگاه شان کرد
گویی به دو نفر که غرق شده اند می نگرد.
«یانیس ریتسوس»
اگه گفتید چرا این شعر رو انتخاب کردم؟
لابد می گید خوب دوست داشتی! حق دارید. قبول! من این شعر رو خیلی خیلی دوست دارم . اگه گفتید چرا؟ ببینید ، من یه چیزایی تو این شعر پیدا کردم که خیلی ازشون خوشم میاد. حالا خیلی علاقه مندم بدونم بقیه نظرشون راجع به این شعر چیه .
پس لطفاً هر کسی هر چیزی از این شعر فهمید برای من هم بفرسته.
شاید شما یک چیزای خیلی قشنگتری توی این شعر پیدا کنید که به عقل من هم نرسیده
باشه .
هادی
Have you watched kill bill volume1?
Bang Bang
I was five and he was six
We rode on horses made of sticks
He wore black and I wore white
He would always win the fight
Bang bang, he shot me down
Bang bang , I hit the ground
Bang bang , that awful sound
Bang bang , my baby shot me down.
Seasons came and changed the time
When I grew up , I called him mine
He would always laugh and say
''Remember when we used to play''
Bang bang , I shot you down
Bang bang , you hit the ground
Bang bang , that awful sound
Bang bang , I used to shoot you down.
Music played, and people sang
Just for me , the church bells rang.
Now he's gone , I do not know why
And till this day, sometimes I cry
He didn't even say goodbye
He didn't take the time to lie
Bang bang, he shot me down
Bang bang , I hit the ground
Bang bang , that awful sound
Bang bang , my baby shot me down….
Faramarz
خداییش اگه شما جای این دختره (سمت راستی) بودید ، حسودیتون نمی شد ؟!!!!
هادی
1)* اگه یه روز یه مشکل بزرگ داشتی ، نرو به خدا بگو که من یه مشکل بزرگ دارم . برو به مشکلِت
بگو که من یه خدای بزرگ دارم .
2)* برداشت دوم :
چقدر بالا و پایین میرم.حالم داره بد میشه. یه موقع اون بالایِ بالا هستم . می خوام دنیا رو عوض کنم. احساس می کنم نیرو و نشاط از تمام وجودم می ریزه. دلم می خواد « بشریت رو نجات بدم! »* . تو دلم با خودم زمزمه می کنم :
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد**
یه موقع میام پایین ِپایین، احساس می کنم که انرژیم داره تموم میشه. یکی رو می خوام که نجاتم بده! اون وقت با خودم می گم:
در دایره ی قسمت ، ما نقطه ی تسلیمیم!***
یکی بهم می گفت: « آقای فلانی، مراقب باش! نقطه اوج هر فوّاره ، سرآغاز انحطاط اون نیز هست.»
*به نقل از فیلم « نون و گلدون » محسن مخملباف
**از جناب آقای حافظ (انا مخلصٌ له)
***ایضاً