4-2-
ضوابط کلی
رضا
زمانی که بستنی میوه ای خیلی ارزانتر از این روزها بود ، پسر بچه ده ساله ای وارد رستوران هتلی شد و پشت میزی نشست . پیشخدمت یک لیوان آب جلوی او گذاشت .
(( ببخشید ، بستنی میوه ای چنده ؟ ))
(( پنجاه سنت . ))
پسر بچه دستش را از جیبش بیرون آورد و سکه های توی دستش را شمرد و سپس پرسید : ((ببخشید ، بستنی معمولی چنده ؟ )).
در این لحظه چند نفری سرپا منتظر میز خالی بودند ، به همین خاطر پیشخدمت تا اندازه ای بی صبر و کم حوصله می نمود . او به تندی پاسخ داد : (( سی و پنج سنت . ))
پسر بچه دوباره پول های خود را شمرد و گفت : (( لطفاً یه بستنی ساده برایم بیاورید . ))
پیشخدمت بستنی را آورد ، صورتحساب را روی میز گذاشت و رفت .
پسر بچه بستنی را خورد ، صورتحساب را پرداخت و از رستوران خارج شد . پیشخدمت سر میز برگشت و مشغول دستمال زدن میز شد . او ، یک آن ، با دیدن منظره ای در جای خود میخکوب شد . پسر بچه در گوشه ای از میز ، کنار لیوان خالی بستنی ، برای او دو سکه پنج سنتی و پنج سکه یک پنی انعام گذاشته بود .
*بابی جون*
از علی آموز اخلاص عمل<۱>
بزرگترین گناه ترس است
بزرگترین تفریح کار است
بزرگترین بلا نومیدی است
به نام خدا
سلام
بهترین مردم کسی است که مردم ز او بهرمند شوند. پیامبر اکرم ص
بزرگترین هدیه گذشت است. امام علی علیه السلام
همکلاسی های عزیز
خواهشمندیم نام خود را در پایان متن هایتان بنویسید .
با تشکر
روابط عمومی امور رسیدگی به
سوء تفاهم های همکلاسی ها
فرامرز
امروز من بر سر یک دو راهی موندم
همون تور که می دونین من درس می خوانم والان خیلی عقبم . به من یک پیشنهاد شده که مدیریت یک اژانس رو به عهده بگیرم یا ساده تر مغازه رو اجاره کنم . در حال حاضر ۱.۵ نقد دارم و۲.۵ دیگه می خوام از یه طرف می خوام خودم کامل مغازه رو بگیرم که پول کم دارم از طرف دیگه اگه شریک شم نمی دونم می تونم باشریک کنار بیام یا نه یا اصلا این قدر سود داره که من دست به شراکت بزنم یا نه از طرف دیگه برجی ۱۱۲ قسط دارم یا باید مرخصی بگیرم بچسبم به کار ( یعنی خودم با ماشین کار کنم ) که دیگه وقت برای خود آژانس نمی مونه که حداقل برجی ۶۰۰ در بیارم تا بتونم تنهایی بگیرم یا باید شریک شم و بهچسبم به مغازه از یک طرف هم امتحان دانشگام داره شروع میشه شماها کمکم کنین به من راه حل پیشنهاد کنین.
تویه تاک قد کشیده پا گرفتی تویه سینم .
واسه پا گرفتن تو عمریه که من همینم
راز قد کشیدنت رو عمریه دارم می بینم
داری می رسی به خورشید ولی من بازم زمینم
می زنن چوب زیره ساقت واسه لحظه های موندن
ریختن آب زیره پاهات
هی منو شستن و شستن
تویه سرما و تو گرما واسه تو نجاتم عمری
تو طلوع صبح وحشی سپر بلاتم عمری
سایت تعطیل شد باید برم خونه شرمنده شدم