سلام من به تو یار قدیمی

منم همون هوادار قدیمی

هنوز همون خراباتی و مستم

ولی بی تو سبوی می شکستم

همه تشنه لبیم ساقی کجایی

گرفتار شبیم ساقی کجایی

اگه سبو شکست عمر تو باقی

که اعتبار می تویی تو ساقی

اگه میکده امروز شده خونه تزویر

وای شده خونه تزویر

تو محراب دل ما

تویی تو مرشد و پیر

همه به جرم مستی سر دار ملامت

میمیریم و میخونیم سر ساقی سلامت

فاطیما

وبلاگ ما

۱) بابا دست خوش! چه میکنن این همکلاسی ها! این ماه ، ماه خوبی برای وبلاگ شده. اول فاطیما خانوم شروع به نوشتن کرد. بعد امیر آقا قلم به دست گرفت. در آخر هم محمد جان با تاخیر بسیار بسیار کوچکی!!! که داشتن وبلاگ رو نورانی کردن و ما از نوشته هاشون فیض میبریم.   من یه معذرت خواهی هم بدهکارم. خب مدیرها هم باید بعضی وقتها معذرت خواهی کنن دیگه. نباید زیاد هم خودشونو بگیرن.این چند وقته اوضاع خوبی نداشتم.همکلاسی ها در جریان هستن. مادرم مریض حال بود. رفتم تهران که پیشش باشم. الحمدلالله الان حالش خیلی بهتره. من هم قوای از دست رفته رو الان به دست آوردم . چند بار میخواستم کامنت بذارم که همکلاسی ها مواظب باشن که وبلاگ کلیشه ای نشه. با نوشتن امیر و محمد نگرانیم بر طرف شد.

۲)حقیقتش رو که بخوای حرف زیادی برای گفتن ندارم . چون این چند وقته بعد از این که از تهران اومدم غیر درس خوندن کاری نکردم. غیر از این که رفتم کلاس جودو  و تو مسابقات فوتبال دانشگاه شرکت کردم و دروازبان بودم و تو یه صحنه مدافع تیممون که آقا ابراهیم باشه منو ندید و با برخوردی که داشتیم دست مبارکشون صورت بنده رو نوازش کرد و تا صبح بیمارستان بودن! تازه ۶ واحد درسیمم دانشگاه حذف کرد. و الان ۱۸ واحد دارم. احتمالا یه ترم دیگه ایران بمونم.  

خب، دیدین غیر درس خوندن کاری نکردم!!!

۳)یه عضو جدید رو میخوام معرفی کنم. آقا ابراهیم رو میخوام به عنوان پشتیبانی فنی بذارم. ان کار رو قرار بود محود بکنه که تاخیر کوچیکی داشت. من هم تصمیم گرفتم که این امر خطیر رو به ابی جون واگذار کنم. قول داده هر چند وقت یه بار متن هم پابلیش کنه.

۴)حدودا یک ماهی میشه که بهش اس ام اس ندادم...

۵) بقیش برای بعد...

 

فرامرز

سلام

به نام خدا

هر کار مهمی که بسم الله بر آن گفته نشود نا تمام خواهد ماند.

(امام علی علیه السلام)

با سلام خدمت تمام دوستان وبلاگ و با عرض معذرت به خاطر تاخیر بسیار کوچکی که داشتم.

هیچ چیز مانند خوش خلقی زندگی را شیرین نمی کند.(اما حسن علیه السلام)

منتظر من باشید تا باز هم باهاتون صحبت کنم.

 

محمد

...

سلام ببخشید چند روزی نبودم . خیلی کار داشتم . از همه ی بچه ها معذرت میخوام .

 

 

یک ساعت تمام، بدون آنکه یک کلام حرف بزنم، به رویش نگاه کردم...

 فریاد کشید که: آخر خفه شدم! چرا حرفی نمی زنی؟

گفتم: نشنیدی؟! برو

 

 

 

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است پل همیشه رسیدن نیست گاهی شکستن است.

پرواز همیشه فراز نیست گاهی فرود است. خورشید همیشه نور نیست گاهی کسوف است.

سکوت همیشه رضایت نیست گاهی بغض است. دوست داشتن همیشه فدا شدن نیست گاهی خودخواهی است

 

رضا

عشق طرح ساده لبخند ماست
معنی لبخند ما پیوند ماست
عشق را با دست های مهربان
هر که قسمت می کند مانند ماست
عشق یعنی اینکه ما باور کنیم
یک دل دیگر ارادتمندماست
دوستی همسایه نزدیک ما
مهربانی نیز خویشاوند ماست
شرح مبسوط زیان و سود عشق
چشم غمگین و دل خرسند ماست
گرچه ما خود را نصیحت می کنیم
عشق اما بی خیال پند ماست
دست خوبت را به دست من بده
دستهای ما پل پیوند ماست
در همه قاموسهای معتبر
عشق تنها واژه پیوند ماست
کیست عریان تر زما در متن عشق
ارتفاعات غزل الوند ماست

فاطیما

یه خاطره

این داستانی که می خوام براتون بگم کاملاً واقعیه.

ما قبلاً تو محلی که زندگی می کردیم یه پیرزنی بود به اسم پ که به پ دیوونه معروف بود. این پیرزن 50 و اندی ساله دیوونه بود که البته اینجور که ما شنیده بودیم از اول دیوونه نبوده ولی تو دوران جوونی با یه پسری آشنا شده بوده  و قرار بوده با هم ازدواج کنند ولی پسره اونو می پیچونه و میره خارج . از اون موقع به بعد پ دیوونه شده بوده.

پ همیشه تو کوچه ول می گشت و از این خونه به اون خونه می چرخید و یه جورایی جزء خونواده محل حساب می شد و همه می شناختنشو بهش محبت می کردند .

به خاطر دیوونه بودنش بچه ها خیلی سربه سرش می ذاشتن و پ هم همش بهشون فحش می داد .

خلاصه ما از اون محل رفتیم و چند ماه پیش شنیدم  دوباره پ با بچه ها دعواش شده و این بار کار به کلان و 110 کشیده و از پ تعهد گرفتن که دیگه از خونه بیرون نیاد. اونم نمی دونم چی شده بود که پاشو از در بیرون نمی ذاشت (اونی که از ساعت 6 صبح تا 12 شب تو کوچه ول بود.)

خلاصه از همسایه ها می شنیدیم که پ فقط یه وقتایی سرشو از در بیرون می کنه و بیرونو نگاه میکنه . همینو همین.

اما خبر جالب و تکون دهنده واسه منو هم محلی ها این بود که بعد از این ، حدود نمی دونم 30 یا 40 سال ، اون عاقل شده و دوباره رفتارش به حالت عادی برگشته و حالا هم داره دارو مصرف میکنه وتحت درمان نهاییه .

( اینو گفتم تا همه همکلاسیها امیدوار باشن. )

*بابی جون*

۱۶/۵/۸۵

با سلام به همه بچه ها

من بلد نیستم حرفای قشنگ قشنگ بزنم یا شعر بگم  من داخل سایت فقط هرچی به زهنم بیاد می نویسم

امروز من مثل همیشه امدم دانشگاه دیرشده بود تو اتوبان کمتر از ۱۴۰ نیمدم سر کلاس که رسیدم دیدم برخلاف همیشه استاد نشسته و بچه ها مشغول اند تعجب کردم رفتم داخل جا نبود خلاصه  بغل یه دختره که این ترم مهمان بود وداشت با دوست پسرش love میترکند نشستم دیدم همه دارن می نویسند .پرسیدم ... فهمیدم استاد چند تا تمرین داده تا ما ها حل کنیم من در تمام ۱ساعت وقت فقط در حال فکر بودم   به همه چیز فکر کردم الا به سوالات . به اینکه دو هفته دیگه امتحانه و من ۶ واحد و باید تو یه روز امتحان بدم و اصلا درس نخوندم به اینکه از این هفته بنایی خوونمون شروع می شه و ما باید تو چه گند و کثافتی زندگی کنیم و کی تموم می شه . به اینکه ماهی ۱۱۲۵۰۰ باید قسط بدم . به اینکه می خوام یه کارجدید رو شروع کنم اما نمی دونم درسته یا مثل کار قبلی من و از زندگی عقب می ندازه  به اینکه به کسی که دوسش دارم نمی تونم بگم که واقعا تو رو می خوام حتی جرات روبرو شدن با اون رو ندارم

اولین publish امیرحسین

با سلام

من اولین باره که می خوام تو وبلاگ چیزی بنویسم نمی دونم چی باید بنویسم

از اینجا بگم که منو فرامرز و رضاو بابک وممد حدود ۵ ساله که با هم دوستای صمیمی هستیم و سنگ صبور هم بودیم این وبلاگ پیشنهاد فرامرز بود خودش هم احداث کرد کار قشنگی کرده دستش درد نکنه منم از امروز روزایی که میام دانشگاه متن publish می کنم

 

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش . برای عشق خودت باش ولی خوب باش

عشق دروغی

آی عشق ،آی عشق تو ...
بابا بسه به خدا چقدر این کلمه سه حرفی رو شرمنده می کنیم.
کار ما شده صبح تا شام به جای هر کلمه نامملوس باید بگیم
عشق ،عاشق،معشوق و...
طرف تو یه خدایا شکر واقعی و از ته دل مونده،انوقت صحبت از
عشق ازلی و ربانی می کنه!!!!!!!!!!
تو میوه فروشی و تو قصابی و...یارو می خواد بگه باید به کارت
علاقه مند باشی و ارضات کنه می گه باید عاشق کارت باشی!
خانومه یا آقاه می خوانن ازدواج کنن ،نصف راه تو این فکرن
یه دروغ گنده بگن تا طرف خر شه،نیمه دیگه اش هم فکر زیر شکم
و شکم ،تا می خوان حرف بزنن می گن چه لحضات شاعرانه و
عاشقانه ای.
حالم از این همه تعبیر کشکی داره بهم می خوره
نه آقایون ،نه خانوما
دروغ نگیم .عشق می تونه تو همه اینا باشه ولی اینا عشق نیست
رفتیم درس خوندیم و تو جامعه قدم زدیم و فهم و شعور بلانسبت
پیدا کردیم.
عشق یعنی یه حس گنگ و مبهم.
با بندگی و اهلی و رام شدن ارتباط نداره.به اینکه سواد داری یا نداری
لینک نشده.می تونه انتظار باشه!شاید
آره انتظار،انتظار برای یه آدمی که شاید ندونه که چقدر منتظرشی!
آدمی که خاطره ات نیست،سر سفره کنارت نشسته
ساده تر از آب خوردن وارد زندگی تو میشه و تو شک داری تو باورش
راه دور نرو،به اساطیر فکر نکن.تو خونه خودت یه نگاه به مادرت کن
یه نگاه به پدرت،اصلاتو کوچه و خیابون.
عشق ساده اس نیاز به تعبیر من و تو نداره.سه کلمه است
حالا اگر تو یه جا کسی خلاف آب شنا می کنه،یعنی صفا می کنه
لجن باشه.هرچی که دوست داری اسمش را بزار
……..
بدون دیگه اون حسه یه جاش شکاف برداشته و الاچه لزومی
و چه کاریه که بری تو بغل یه الدنگ دیگه و باز هوست روبگی
عشق!!!!!!!!
عشق ساده اس ،به خدا علم و دانش و فناوری نمی خواد.سواد مال
تو دانشگاه و جامعه و اداره اس
من لذت میبرم وقتی اون خانوم بیسواده صد بار وقتی شوهرش دیر
می آد.سرشو می اره تو کوچه تا ببینه سایه اش ازسر کوچه پیدا میشه
این نگرانی یعنی عشق.
عشق این نیست که تو تو کتاب شاعر و نویسنده ها دنبالش بگردی.
خیلی از این حضرات به یه سطر نوشته هاشون ایمان ندارن
بدی ما اینه که تا یه کتاب می خونیم مسئله آموز می شیم.ایراد
می گیرم و از پایه می خواهیم همه چیز رو عوض کنیم،برای همین
شروع می کنیم همه رو تعبیر کردن وفراموش می کنیم زندگی خیلی
چیز پیچیده ای نیست برای همین یه چاله می کنیم و میریم توش و
داد میزنیم بابا عشق مرد.باب این عشق انقدر ساده اس که تو باورت
نمیشه.
بابا هرچی بگم ،اصل قضیه گم میشه
بابا عشق یعنی وقتی بابا رفت یه قطره اشک تو گوشه چشم مادرت جمع شد
عشق یعنی وقتی مادرت مریض بود پدرت مثل مرغ سرکنده بال بال میزد
عشق یعنی وقتی خانومت داشت می زایید یه لحظه خواب نداشتی.
عشق به خدا اینقدر ساده اس،عین گفتن یک دوستت دارم وقتی گونه بچه ات رو میبوسی
باور کن

 فاطیما